به گزارش حلقه وصل، قربان ولیئی مولوی شناس و استاد دانشگاه مدرس کلاس آموزشی، با عنوان «آشنایی با شعر و شخصیت مولوی» در اولین اردوی دوره ششم «آفتابگردانها» بود.
قربان ولیئی در ابتدا گفت: بعضی از شعرا، با بنیان وجودی مخاطب کار دارند و می خواهند آن را به لرزه بیاندازند و اگر در مقیاس جهانی، توجهی به شاعران کنیم، اکثر این شاعران، فارسی زبان هستند. او افزود: در یک تقسیم بندی کلی، در می یابیم که شاعران اصیل، بسیار اندک اند و بقیه شعرا، در زبان، تصویر، اندیشه و عاطفه که از عناصر اصلی شعر هستند، مقلدند. ولی جالب است که بدانیم، مولوی از جمله شاعرانی ست که در تمامی عرصه ها خلاق و نو آور است.
*نو زیستن، باعث فتح ساحت های جهان می شود
این مولوی شناس گفت: نو زیستن شاعر، باعث می شود که او ساحت های جهان را کشف و فتح کند. هر کدام از شاعرها در جهانی زندگی میکنند . یک وقت جهان یک شاعر، روستا ست، یک وقت، جهانش قومی ست که به آن قوم تعلق دارد یا جهان های دیگری مثل مذهب، ملت و ... را می توان برشمرد. اینکه یک شاعر انتخاب میکند در کدام جهان زیست کند، شخصیت او را شکل می دهد.
او در ادامه افزود: هر چه جهان شاعر، وسیع تر و بزرگتر باشد، او به حقیقت وجودی اش نزدیک تر خواهد شد و همه انبیاء، اولیا و عارفان، در طول تاریخ تلاش کرده اند جهان ما را وسیع تر کنند.
*کلانترین تصویرهای شاعرانه در شعر مولوی
به عقیده ولیئی، مهم ترین اتفاقی که میتواند در یک شاعر بیافتد، این است که او به عنوان یک انسان بیشتر احساس وجود انسانی کند و وسیع تر شدن جهانش، بلاشک او را به حقیقت نزدیک تر خواهد کرد. این اتفاق، برای مولوی افتاده است و جهان او به سمت بی نهایت میل می کند. کلان ترین تصویرهای شاعرانه در شعر مولوی به وقوع می پیوندند. گسترش یافتن جهان مولوی و اتصال وجودی او با جان جهان، باعث شده همه ابعاد شعری او کلان شوند.
این شاعر ادامه داد: قدما تعریفی که برای هنر قائل شده اند، چیزی ست که باعث انفعال نفسانی می شود. شعر هم که جدا از هنر نبوده، از این قاعده مستثنا نیست.
*عنصر بنیادی شعر
از دیدگاه ولیئی، احساس عنصر بنیادی شعر است و وجود این عنصر در شعر موجب تاثیرگذاری در مخاطب می شود. شعری تاثیر گذار خواهد بود که قبل از مخاطب، بتواند در ضیر خود شعر تاثیر داشته باشد. او بیتی از حافظ را در اینجا مثال زد:
دلنشین شد سخنم، تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
*من مغلوب سخنم
به عقیده این مولوی شناس، شاعر باید در وهله اول خودش صدق عاطفی داشته باشد و مولوی از جمله شاعرانی است که تاثرات بسیار متنوع، نادر و نابی داشته است. او عارف زاده است و در 38 سالگی، به مدد شمس تبریزی جهان جدیدی را کشف می کند. قبل از این سن، او شاعر نبوده و این جهان جدید، باعث می شود مولوی لب به شعر باز کند. او ناگریز از نطق است و در فیه ما فیه می گوید:
سخن بر من فرو میریزد، من مغلوب سخنام
قربان ولیئی در ادامه گفت: مولوی بلاشک، در وهله اول، تاثیر را خودش داشته و بعد قدرت انتقال آن را در مخاطب یافته است. تمام شعر مولوی، مدیون دنیای جدیدی است که بعد از 38 سالگی زیسته است.
*تجربه، عامل تاثیرگذاری شعر
در این بخش از کلاس آموزشی، ولیئی اشارهای به تجربه داشت و گفت: اگر بخواهیم شعر منجر به رشد ما شود، باید احساسات جدید را تحربه کنیم و دنیاهای جدید را کشف کنیم. به اعتقاد این شاعر، تجربه عامل تاثیرگذاری شعر است. شعری که دارای عواطف فردی است محکوم به محدودیت است و شعری که عواطف جمعی را شامل می شود مخاطبان وسیع تری نیز پیدا خواهد کرد.
کارگاه نقد شعر شاعران جوان انقلاب اسلامی در اردوی «آفتابگردانها» برگزار شد. در این کارگاه، عباس احمدی به عنوان مجری کارشناس، علیرضا قزوه و حمیدرضا شکارسری به عنوان منتقد حضور داشتند.
اولین شاعر این کارگاه نقد شعر، جوانی از شهر مقدس مشهد بود که به دعوت مجری پشت تریبون قرار گرفت. وحید صدیقی غزلی خواند که دو بیت از غزلش را با هم میخوانیم:
گنجشک من زیر نزول سنگ ها گم شد
زیبائی آن سیب، مفت ِ چنگ مردم شد
گفتم که رویاها حقیقی می شود اما
آن داشتن های قدیمی هم توهم شد
علیرضا قزوه، مسئول آفرینش های ادبی حوزه هنری، آغازگر نقد بود و در مورد غزل صدیقی گفت: غزل خوبی را از این شاعر جوان شنیدیم ولی در این غزل به نظر میرسید، بافت شعر یک دست نبود، در جاهائی زبان غزل آرکائیک میشد و در جای دیگر این زبان عوض می شد و در جائی رگه هائی از سبک هندی به چشم می خورد. در زیباشناسی قافیه نیز، قافیه ای مثل «کژدم» نظام زیبائی شناسانه ی قافیه رو به هم میزد.
او در ادامه به شاعران جوان حاضر در جلسه گفت: توجه داشته باشید که واژه های استفاده شده در هر بیت، از یک جنس بوده، در یک شبکه ی معنائی باشند و با هم ارتباط ایجاد کنند.
حمیدرضا شکارسری در ادامه نقد گفت: غزلی که شنیدیم غزلی است سنتی و ارتباط عمودی بین بیتها وجود ندارد و باید گفت این شعر، یک غزل عرضی است و هر بیت از این غزل باید مجزا بررسی شود. او به مطلع غزل اشاره کرد و گفت: در بیت اول ارتبطا معنائی و منظقی بین دو مصرع وجود ندارد و کلمه «نزول» معمولا با وجه مثبت به کار برده می شود که در مصرع اول، در وجه معنائی منفی به کار برده شده است. شاعر در این غزل تلاش کرده اصطلاحات قدیمی را بروز کند و با معنائی امروزیشان به کار برد که موفق نبوده ولی این غزل هرچه به انتها نزدیک میشود بهتر و اشکالات کمتری به چشم میخورند.
*از سعدی غافل نشوید
شاعر بعدی این کارگاه نقد شعر، حنظله ربانی از استان فارس بود. چند بیت از غزل اورا میخوانیم:
رفتی و پائیزی ترین ایام، حاصل شد
وحشی ترین امواج دریا، سهم ساحل شد
زیباترین تصویرهارا با خودت بردی
اینجا همه تصویرها بعد از تو باطل شد
قزوه در ابتدای سخنان اش گفت: آغاز، انجام و نقطه اوج شعر، از مسائل بسیار مهمی است که شاعران ، خصوصا شاعران جوان باید به این مسئله دقت کافی را داشته باشند. او در مورد اهمیت قافیه نیز گفت: راز موفقیت بسیاری از شاعران، در استفاده از قافیه است و به عقیده او، حنظله ربّانی در این غزل دو بیت درخشان داشت:
آئینه وقتی علت خاموشی ام را خواست
این اشک ها بارید و توضیح المسائل شد
سهراب، گفتی آب ها را نباید گل کرد
رفتی، ندیدی بعد تو این آب ها گل شد
شکارسری در نقد این غزل گفت: اشکالی که به این شعر وارد است اینکه برخی بیت ها جوری شکل گرفته اند که مخاطب می تواند قافیه را حدس بزند و خطاب به همه شاعران جوان حاضر در جلسه گفت: برای رفع این مسئله و ایجاد تعادل، خواندن سعدی بسیار راهگشاست و به همه شما توصیه میشود که از سعدی غافل نشوید.
سید امیر حسین خوش رو، شاعر اهل قم، سومین شاعری بود که برای شعرخوانی دعوت شد. او غزلی تقدیم به حضرت صدیقه طاهره خواند:
جهان آموخت از تو درس غیرت را
شجاعت را عنایت را کرامت را
مسلمان می شود در سایه سار تو
یهودی هم گرفت از تو هدایت را
شکارسری در ابتدای سخنانش گفت: هر متنی دارای دو ارزش است، ارزش متنی و ارزش فرامتنی. در ارزش فرامتنی این غزل که به حضرت زهرا (س) تقدیم شده بود، هیچ شکی نیست ولی از جنبه متنی، این غزل مضمون های تازه و تخیل بدیع را کم داشت. مخاطب از نظر محتوا از این شعر لذت میبرد ولی به لحاظ تکنیکی، این شعر دارای کمبودهائی ست . او با اشاره به بیت دوم گفت: در مصرع دوم این بیت، فعل «گرفتن» کژتابی دارد و شاعر باید به فکر چاره باشد.
علیرضا قزوه در ادامه به موسیقی اشاره کرد و گفت، موسیقی کلام، از ارکان شعر است و متاسفانه در این غزل در سه بیت، موسیقی مخدوش شده است. او با اشاره به مصرع «علی را جور دیگر امتحانش کن» گفت که شناسه «ش» در این مصرع اضافی و اشکال دستوری است. شاعر مجموعه «عشق علیه السلام» برای فراگیری بهتر موسیقی شعر، خواندن غزلیات مولوی را به شاعران جوان توصیه کرد.
در پایان، به دلیل مصادف شدن این کارگاه با شب شهادت حضرت زهرا (س) حمیدرضا شکارسری شعر سپیدی تقدیم این بانوی بزرگوار کرد که در ادامه می خوانیم:
بانو نمی یابیمت
اما کنار تو گریه مرسوم است
مگر میتوان پهلوی تو بود و شکسته نبود
علیرضا قزوه نیز، غزلی تقدیم سیده نساء العالمین کرد که چند بیت از این غزل در ادامه میآید:
نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا
اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه ی تطهیری، شبیه سوره ی اعطینا
*
همچنین در دیگر کارگاه نقد شعر اردوی آقایان، با حضور سید وحید سمنانی، به عنوان مجری و کارشناس، و ناصر فیض و محمد حسین نعمتی به عنوان منتقد اشعار شرکتکنندگان نقد شد.
حجت رجبی از رشت، اولین شاعر این کارگاه بود و غزلی عاشقانه خواند که ابیاتی از این شعر در ادامه می آید:
رای مرا چنان زدی از هر چه دلبر است
گوئی که دور چشم تو یک دسته خنجر است
در عمق گیسوان تو هی غرق می شوم
دریا چقدر در دل شب حیرت آور است
با اینکه من به خوبی تو واقفم ولی
"از هر زبان که می شنوم نا مکرر است"
ناصر فیض در مورد شعر رجبی گفت: غزل خوبی از این شاعر جوان شنیدیم، زبان غزل، زبانی پخته و منسجم است و یکی از نقاط قوت این غزل، استفاده از اصطلاحات رایج بین مردم و تضمین است که موجب بهتر ارتباط برقرار کردن مخاطب با شعر می شود. وی در ادامه برای آشنائی هرچه بیشتر با اصطلاح های مردمی، خواندن داستان های محمدعلی جمالزاده را پیشنهاد داد.
سید حسن میری، شاعر اهل شهر قم، شاعر دومی بود که برای شعر خوانی دعوت شد و چهارپارهای تقدیم به ساحت حضرت زهرا (س) کرد.
آه آن شب از چشمان مردی اشک می ریخت
وقتی که دریا را نهان در خاک میکرد
آن شب بهار دلخوشی هایش خزان شد
سوزی درون سینه اش کولاک می کرد
فیض در رابطه با شعر گفت: شعر خوب و سالمی بود ولی اشکالی بود، بعضی بند های این چهارپاره، صریح بود. وجود تعبیرهائی چون «طوفانی از غم» و «بهار تو خزان شد» که به کرات در شعر فارسی استفاده شده، به شعر ضربه می زند و اگر شاعر از تعابیر و مضامین جدیدتری استفاده می کرد، بهتر بود.
محمد حسین نعمتی در مورد شعر میری گفت: در این چهارپاره، در بندهای مختلف، لحن عوض می شد، و اگر اجرای خود شاعر نبود، تغییر لحن ها توسط مخاطب محسوس نمیشد. نکته ی دیگر اینکه، حضور بعضی کلمات در شعر مثل «آه» برای پرکردن وزن آمده و شاعر باید از این دست کلمات دوری کند.
آرمین محمدی از شهر رشت، دیگر شاعر کارگاه نقد آفتابگردان ها که غزلی عاشقانه خواند و مورد توجه اساتید و حاضران در جلسه قرار گرفت:
چگونه او با آغوش باز برگردد
کسی که رفته محال است باز برگردد
چگونه سربازی که به مرگ تن ندهد
به سمت خانه ی خود سرفراز برگردد
همان دقیقه که غافل شدم تباه شدی
شبیه آنکه سرش در نماز برگردد
نعمتی آغازگرد نقد بود و گفت: شعرهائی که غالبا از شعرای جوان شنیده می شود، انگیزه شعر گفتن شان را می شود در چند مورد برجسته دید. موضوعاتی چون عشق، عاطفه و شعرهای آئینی، دسته ی اعظمی از شعر جوان امروز را تشکیل می دهد. اما غزلی که از شعر جوان اهل رشت شنیدیم، این پتانسیل را دارد که میشود سالها در این موضوع شعر گفت. این شاعر با آوردن المان های مذهبی، شعری عاشقانه سروده است.
احمد دادخدا پور، از استان هرمزگان، شاعر دیگری بود که برای شعر خوانی دعوت شد و سه شعر سپید خواند.
عباس
آب به خیمه ها می آورد
علیاصغر شاد و خندان است
و صف های طولانی به امامت حسین(ع) در ظهر عاشورا
من
از این دست نقاشی ها می کشم.
نعمتی که در عرصه شعر سپید فعالیت جدی دارد، گفت: شعر اول دادخدا پور، بسیار خوب بود و نگاه تازه ای در موضوع عاشورا داشت و در سطر آخر این شعر، آوردن کلمه ی «دست» بسیار هوشمندانه بود. در اشعار دیگر او نیز سطرهای درخشانی وجود داشت ولی زبانی که شاعر در این شعرها به کار برده بود، چیستان وار بود، و این نوع زبان معمولا در شعر سپید جواب نمیدهد.
محمد رضائی شاعر افغانی الاصل و ساکن مشهد، آخرین شاعر کارگاه نقد شعر بود و غزلی تقدیم حضار کرد که در پایان هر بیت تحسین اساتید و حاضران را در پی داشت. در ادامه ابیاتی از این غزل را با هم می خوانیم:
وقتی که عکس چشم تو در فال فنجان نیست
غم خانه دارد در دلم، از تو که پنهان نیست
آئینه ها هرگز حقیقت را نمی گویند
غم هایمان وقتی که در آنها نمایان نیست
ساده گذشتم از تو من اما ندانستم
دل کندن از یک آرزو این قدر آسان نیست
ما می رسیم اما کنار هم نمی مانیم
من تازه می فهمم، رسیدن خط پایان نیست